یک روز ، شهر من

تق تق تق
آروم تر برو بابا، می افتی ! (لذت)(تهوع)
قدم
قدم
لبهای آویزون از پنجره ی یه ماشین مدل بالا(هیچ)
قدم ...قدم
قدم
دیگه بچه ای نیست ؛
حالا فکر بچه ها : دیگه حتی بچه ها با مزه نیستن ، منم بچه بودم ، حالا که نیستم ، کجاش جالبه ؟
یه فکر دیگه :اگه تو مغز یه بچه می گنجید که انقدر بد و دردناکه بزرگ!!!شدن و کش اومدن حتما در جا می مرد، اونا هنوز ظرافت دارن (شاید)
قدم ...قدم ....قدم
.
.
سمبوسه ، فلافل و پاکوره ی دوستان
.
.
.
.
- سلام خوشگله
- خفه !(استفراغ _دیگه تحملم ته کشید )
.
.
.
اتوبوس......کاش یه جای خالی بود
نظرات 39 + ارسال نظر
ملودی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام!
منم با نظرت موافقم! البته تا یه حدی.خیلی واسم سخته وقتی می بینم بچه ها مثل اون روزایی که ما بچه بودیم معصوم نیستن!!! با خوندن نوشته ات خیلی تو فکر رفتم ! تو فکرایی که شاید نوشتنشون ممکن نیست!! :(

ممنون.خوبه

حسین چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ب.ظ http://silentsong.blogsky.com

سلام...

خوبین؟

بچه گربه‌هاتون چیطورن؟ سلام برسونین خدمتشون! :دی

آپ جالبی بود... جلب ناک...

فعلا...

من چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:26 ب.ظ http://man7.blogsky.com

او مثل همیشه خواب هایش آبی است

کار من بی چاره ولی بی خوابی است

من گربه ی ولگرد خیابان هستم

او گربه ی چاق و چله ی قصابی است
----------------------------------------

م.عروج چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:10 ب.ظ http://shabtub.persianblog.ir

خب چیه؟ صر. اصلا درستش صر نه سر‌!!!!!!!!
چیه؟ می خندی؟
به من چه.
چرا پستم رو نخوندی؟
مهم نیست من پستت رو خوندم.
.... سلام خوشگله .....
جالب بود.
همین

بی نشان چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:27 ب.ظ

سلام دوست عزیز!
نوشته ات جالب بود. اولین باری بود که به خونهء دلت سر میزدم . بار اول نوشتت رو خوندم و واسم یه درد ساده به نظر رسید! ولی نمی دونم چرا کلماتت تو ذهنم باقی موند؟ دوباره خوندم واین بار اشک تو چشمام حلقه زد! چه زیبا دردی از اجتماع را قالب جمله هایی ساده به تصویر کشیدی،!
قلمت رو دوست دارم ! پایدار باشی دوست :)

بی نشان چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:29 ب.ظ

معذرت می خوام !!!!!
اصلاح کنم حرفام رو بهتره!!!
....... یه درده دل ساده!!!
:)

سلام
ممنون از حضورت .اعتراف می کنم بی نشونیت کمی کنجکاوم کرد..
چی بگم ؟نمی دونم .پایدار باشی

MAS چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:40 ب.ظ http://www.masgh.wordpress.com

سلام
+ اگه بچه ها میدونستن که زنده نمیموندن پس بهشون نگفتیم چون بمونن و کسی باشه که زندگی کنه بزرگ بشه بیاد تو خیابون فحش بشنوه فحشبده بهش تیکه بندازن و از همه ی اینها که گذشت یه صندلی خالی هم تو اتوبوس نصیبش نشه . اگه بچه ها میدونستن بزرگ شدن اینقدر در ناکه میموردن و دیگه کسی نمی موند که این بدبختی ها رو به دوش بکشه .
حرفت درست بود .
+ خوشحالم که با خوندن شعر حس خوبی بهت دست داد .
+ راستی من رو از کجا میشنایسید .
به هر حال خوشحالم از آشنایی شما .

تینا پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:32 ق.ظ http://aznakoja.blogfa.com

سلام سارا جان
واقعا این روز های ما
....
می گذرد...
با تشویشی ...
گاهی گرم
گاهی سرد...

بعضی وقت ها به خودم میگم
این چیز های هر روزه
کاش حد اقل کمی متنوع بود...

بازم سلام تینای عزیزم
آره
گاهی ممکنه یه تنوع هر چند از نوع کشف شده یه کمی آدم رو به فراموشی بکشه

مدیر عامل کارخانه خرسازی کالیفرنیا پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:10 ق.ظ

چه روزای جالبی داری
دلم واسه فلافل قیلی ویلی میره
تو گربه داری ؟
:))
راستی توی بلاگ بانو هم برات یه کامنت گذاشتم
:-))

مدیر عامل کارخانه خرسازی کالیفرنیا پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:11 ق.ظ

ساعت 1:30 میای جواب کامنت میدی ؟
مگه تو خواب و زندگی نداری دختر ؟

خودم پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:48 ب.ظ

مدیر محترم کارخانه ی خر سازی کالیفرنیا!
هر کاری کردم سیستم هنگید و نشد که جواب نظر بدم .
فلافل با روغن سوخته دوست داری ؟
راستی منظورت رو از کامنتی که واسه اون پست گذاشتی تازه فهمیدم !آخه از خواب پا شده بودم ،کمی!!حالا خوابم پریده...هه

MAS پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:17 ب.ظ http://www.masgh.wordpress.com

سلام
اتفاقا فکر کردم عمدا ۳ بار فرستادی خوب بود چون هر دفه یه چیزی اضافه شد کاش هفبار نظر میدادی اونوقت خیلی چیز بهش اضافه میشد .
نکنه شما همون سارا یه تماشاگر هستید ؟

حسین جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:22 ق.ظ http://silentsong.blogsky.com

سلام...

چرا آپ نمیکنین پس؟

راستی من قالب وبلاگم رو کمی عوض کردم ( گیر دادم به وبلاگت٬ آخه خوشم میاد از اینجا )

فعلا...

مدیر عامل کارخانه خرسازی کالیفرنیا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:00 ق.ظ

قصه ش طولانیه
باشه سرفرصت برات میگم که چجوری بود این آقا دیوه و چجوری باهاش روبرو شدم و اصلن چجوری فهمیدم که آقاس نه خانوم
آخه میدونی که خداها همشون آقا تشریف دارن
مخصوصن حاج آقای الله که زن رو جنس دوم به حساب میاره و حقوقشو نصف مردا تعیین میکنه و مجوز میده که مردا کتکشون بزنن
این آقا دیوه ما هم یه همچین چیزی بود
حالا بعدا بیشتر واست میگم ازش (خنده و غم)

فلافل با روغن سوخته نخوردم تا حالا
اما تو نخوری یه وقت ها
روغن سوخته از نوع چربیهای مضره که نه تنها مضره برات بلکه سوزوندنش هم خیلی مشکل و زمان بره . بخوری اندام مانکنت به هم میریزه ها حالا از مدیر عامل گفتن بود و از سارا ... ؟
(خنده و رضایت)

تعجب نکن اگه ساعتایی میام که اغلب مردم لالا کردن آخه من شغلم 24 ساعته است دیگه (پینوکیو)

منم 12 دقیقه ای علاف بودم تا این بلاگ اسکای کامنت منو پذیرفت (عصبانیت)

مرسی که خستگیمو در کردی (خجالت)

منم همکار شما هستم پس که الان دارم جوابتو می نویسم.
روغن سوخته هم گاهی خوبه .آدم لوس بار نمیاد
گر صبر کنی همه ی وبلاگ ها کم میارن .ناراحت نباش(از اون خنده های خیلی عریض)

مدیر عامل کارخانه خرسازی کالیفرنیا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:09 ق.ظ

عجب دختر شب زنده داری!

روغن سوخته خوب نیست دیگه ببین
جون هرچی ملا ست بهش لب نزن

منظورتو از کم آوردن وبلاگا متوجه نشدم
یکم توضیح میدی؟
(تفکر)

چون چیز مهمی رو قسم دادی باشه!
منظورم اون 12 دقیقه بود.

م.عروج شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:06 ب.ظ http://shabtub.persianblog.ir

خب خدا رو شکر که نسوخته بود. تو پست بعدی هم چند تا عکس می خوام بزارم اگه عمری باقی باشه.
اون حرف رو جدی زدم تعارف بی خودی نبود.
.
.
راستی با تبادل لینک موافقی؟؟؟

مدیر عامل کارخانه خرسازی کالیفرنیا یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:37 ب.ظ

مرسی خانومی که حرف گوش میکنی

اگه اینطوره پس صبر می کنم تا همه کم بیارن (خنده )

راستی این رفیقمون م.عروج یه جورایی بی ادبی نباشه اما از محصولات کارخونه ماست
اینو گفتم اگر خواستی تبادل لینک کنی حواست جمع باشه
(خنده)(خجالت)

به شکل غمگینی فرهادم یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:36 ب.ظ http://miracle.blogsky.com

تصویر سازیه قشنگی داشت...و اینکه من فکر کنم...تو هیچ زمانی کودکان غیر معصوم نمیشن و غیر بامزه..من میگم یجورایی مسافرایین که قاصد دیروز مان به فردایی مبهم...به نظر من همین ابهام که نمی‌دونن قرار وقتی بزرگ شن چی قرار پیش بیاد خیلی براشون جذاب و رویاساز....حداقل اینکه آدم تو یه دورانی از زندگیش با تمام وجودش از امید رسیدن آینده لذت ببره خوب خیلی خوبه..دیدن بچه‌هام قشنگه وقتی به آدم یاداوری میشه که خودشم تو زندگیش یه وقتی امید و رویا داشته که با تمام وجودش به تحققشون ایمان داشته..

تو پست آخرت جای نظر نیست
خواستم بهت بگم از لوگوت می ترسم

منصوره دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:50 ب.ظ http://fasleno.blogsky.com

جالب بود...
نمی دونم..کاش می شد این قدرت درک و فکر و تجزیه تحلیل (نمی دونم منظورم consciousness بود) و یه لحظه خاموشش کرد..
نمیشه..

شاد باشی همیشه!
بیشتر بنویس..

چه فراغت خوبی
کاش!

مدیر عامل کارخانه خرسازی کالیفرنیا سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ق.ظ

توی این مدت زیادی که توی وبا گشتم اینو فهمیدم که خر زیاده
یکی مثل حاج آقای عروج خر ضد آخونده که اونقدر نمی فهمه که بابا هرچی تو از اسلام داری و می دونی باید مدیون همون آخونده باشی نه اینکه ژشت سرش بد و بیرا بگی و بعد هم بگی نه اسلام آخوندا خوب نیست
یکی دیگه کلا از بیخ آخونده که اصلن ولش کن
یکی دیگه خودشو به خریت میزنه واسه اینکه کاسبی کنه دینو میکنه دکون و کسب و کار باهاش راه میندازه

ببین سارا جونم
برای من مهم نیست کسی ناراحت بشه یا نشه
خر خره و باید سوارش شد
یا هم باید گذاشت واسه خودش بچره و به خریتش خندید
اینم که تو حالا با یکی دوتا از این جونورا سلام علیک میکنی خواستم بگم مراقب باشی چیزی ازشون سرایت نکنه بهت
چون خریت اینا مسریه
حالم از هرچی کهنه پرسته بی عقله به هم میخوره (تهوع)

چی کار داری به کار این خرای معصوم ازاسمشون سو استفاده می کنی!
تا حالا خر از نزدیک دیدی؟(حیوون)
چشماشو دیدی؟موژه هاشو؟تنشو لمس کردی؟
حیف خر بابا!انقدر تهمت نزن به این حیوونکی
من خر خیلی دوست دارم البته از نوع حیوون که رو چهاردست و پاش راه می ره نه دوپا
لاقل ذکر کن تعداد پاهاشو
من قصد توهین به کسی ندارم ولی

MAS سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.masgh.wordpress.com

با سلام
ببینم بازم جای حرفی نیست ؟
چیزای ساده گاهی وقتا منم گیج میکنه اصلا فکر کنم همرو گیج میکنه .

با سلام!یاد التماسیی افتادم که به مسئولای دانشگاه می کریدم!تو نامه هه می نوشتیم با سلام!
کلی پاچه خواریپ1اه!اگه نخوای هم می زارن تو دهنت
پایدار باشی

به شکل غمگینی فرهادم پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:02 ب.ظ http://miracle.blogsky.com

ببخشید من اگه بخوام وبلاگ این مدیر کارخانه خرسازی کالیفرنیارو ببینم باید به کجا مراجعه بفرمایم...ماشاالله داداش مهارتت خیلی بالاس ..البته نه خیلیم بالا نیس ..خرسازی که کار نداره ...انقدم زیاده که دیگه فایده نداره ساختنش شما باید اون‌وقتی بودی که خر و از قبرس وارد می‌کردن الان که بازار پره ...پس برگرد به یه ۵۰ سال قبل اونوقت کارت درسته...

فرهاد جان همین جا یا وبلاگای دیگه ای که ر میزنه
آدرس نداره
مدیر عامله!معروفه!

سارا شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:53 ب.ظ

بارانم تولدت مبارک
گوشیت که خاموشه

خودم به خودم جواب می دم
کسی اینجا به من گفته هیولا؟من که ندیدم!

علی یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.childly.blogsky.com

خب پس تکرار می‌کنم:
سلام هیولا!

سلام مار بوا!
لطف کردی جدا!!!خیلی لو ....

MAS یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.masgh.wordpress.com

خوب ایندفه مینویسم
با درود فراوان
+که یاد نامه ها و بده کاری نیوفتید.
چرا اپ نمیکنید ؟
راستی در وبم به کامنتتون پاسخ دادم .
سرفراز باشید .

پری کوچولو یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:29 ب.ظ

سنام سنام سنام من خوفم شما خوفین/ آله آله میتونم که همتون خوفین . سالا جونم تو خوفی .. بهتله که باشی نباشی که نهمیشه . آخه چلا شلکک ندالی . علی بلا چی به سالا میکی سنام هلولا . اصنم هلولا نیس. خوبه مهنم به تو بگم هلولااااااااااااااااا آلههههههههههههه . از همون هلولا بنفشای مدیل عامل خل سازی .

پری کوچولو یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:32 ب.ظ

تازشم یه خولده که به خودتون نگا کنین همون بچه ناناسیرو میبینین فخط شایستی گمش کلدین . خودتون خواستین گم بشه . سالا جونی من باسم میهام دوست دالم بووووووووووووووووووووووووسسسسسسس
دل همتون آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآف بشههههههه

[ بدون نام ] یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:34 ب.ظ

ان یه چیز دیکه من من دل مولد موضوهای شما حلف نمیسنما هل چی دوس داشته باشم میکم.

مجتبی یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:43 ب.ظ http://blindness.blogsky.com

سلام !!
خیلی مرسی که اینقدر به وبلاگ من سر زدی !!!!
خیلی خوبه که بچه ها نمی دونند بزرگ شدن چقدر درد داره واگر نه کلا بی خیال بزرگ شدن می شدند !!!

منصوره یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:23 ب.ظ http://fasleno.blogsky.com

سلام سارا جان
شما قرار نیست یه مطلب جدید بذاری خانوم؟؟
بنویس لطفا!!

مرسی که اومدی و از نظرت :)
در مورد اون اشک و اینا هم.. می دونی چرخه که به آخرش برسه دوباره برمی گرده آخه..فکر می کنی تموم شده!

به شکل غمگینی فرهادم دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:55 ب.ظ http://miracle.blogsky.com

واقعا راس میگی از لوگوم ترسیدی..؟!...وای چقد خوشحالم کردی..آخه من از بچگی عاشق ترسوندن آدمام مخصوصا از نوع دخترش..!!...حالا تو دلت نگی فرهاد مریضه‌ها..نه مریض نیستم ولی یه تفریح سالم دیگه از معتاد شدن که بهتره..!!..توام امتحان کن خیلی باحاله...انگیزم قوی شد یه لوگو ترسناکتر پیدا کنم..!

MAS سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:21 ب.ظ http://www.masgh.wordpress.com

حالا هی به ما گیر میدن به روز کنیم خودشون از همه بدترن .
البته بگذریم از اینکه خود پاسخ به کامنت نوعی به روز کردن

مدیر عامل کارخانه خرسازی کالیفرنیا چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:47 ق.ظ

نه بابا سارا جونم
من به اون خرای اصل کاری کار ندارم زبون بسته های خوشگل گناه دارن. این خرایی که اینجا توی کارخونه ما تولید میشه ادغامی از خر و آدمیزاده
هیکلاشون مثل آدمه اما چون طبیعتشون اینه که باید به یکی سواری بدن(یکی مث آخوندا مثل ممد این عبدالله مثل سید علی گدا) برای همین حیفه اسم آدمیزاد روشون باشه.واس همین خر صداشون میکنیم

فرهاد جان
هیچ خری توی ایران تاحالا خر از قبرس وارد نکرده و نمیکنه
اینهمه حوزه علمیه هست که توشون خرسازی و خرشناسی و تاریخ خریت و آناتومی خریت و بازی های خرکی و ... تدریس میشه اونوقت از قبرس خر وارد کنن ؟
۵۰ سال پیش وارد می کردن ؟ ساده ای تو ها ! ۱۴۰۰ ساله ایران بزرگترین تولید کننده ی خره.

پری کوچولو
قرار نیست فقط سارا رو بوس کنی ها !
یا همین الان منو هم میبوسی یا یه دونه از همون هیولا بنفشا میفرستم بالا سرت (خنده انفجاری)

به شکل غمگینی فرهادم چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:27 ب.ظ http://miracle.blogsky.com

نه آق مدیر که اسمم نداری...من فکر کنم اول وارد میکردن بعد به خودکفایی رسیدن..!..البته من تخصص زیادی در این زمینه ندارم...!..
بعدشم آخه چه تشابهی بین اینا و خر هست..؟!!!..
خر بیچاره از اول عمرش فقط خر حمالی می‌کنه..تازه آخر عمرشم فقط نزول درحه داره..بعدشم آزارش به کسی نمی‌رسه...اینا که از هیچی شروع می‌کنن دیگه اون آخرا به شهر سازی می‌رسن انقد صعود درجه دارن...تازه از عالم و آدمم برا ساختن برجاشون استفاده می‌کنن..به کسیم سواری نمی‌دن...تازه هرچی بیشتر پیر میشن..قیمت هر کلمه حرفشون بالاتر میره..تازه به پول روز یورو ام حساب می‌کنن...اگه جامعه مظلوم خرا بفهمن این آخوندارو با اونا نسبت دار کردی و انقد نزول درجه دادی به خرا تحسن را میندازنا...!..به گرگی چیزی تشبیهشون کنی بیشتر می‌خوره..!

MAS پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:01 ب.ظ http://www.masgh.wordpress.com

در دو روز دو پست داریم و زود به زود هم مینویسیم اما .....

مدیرعامل کارخانه خرسازی کالیفنیا جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:40 ب.ظ

فرهاد جان
تو خیلی از مرحله پرتی خیلییییییییییییییییییییییی
اونایی که تو میگی بهشون خر نمیگن میگن خرسوار

اوکی ؟

به شکل غمگینی فرهادم شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ق.ظ http://miracle.blogsky.com

اوکی بابا اوکی هر چی تو بگی...همون خران که بدن میشن خر سوار دیگه..حالا قبول من قبول کردم شما راس میگی..

سارا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ب.ظ http://www.miniroom.wordpress.com

ممنون سارای عزیز
اگه دقت کرده باشی ۲ ماهی میشه به اتاقم سر نزدم
بازم ممنون
دویت دارم بیشتر باهات ارتباط داشته باشم
منو یاد روزهای أخر دانشکده انداختی
اگه خواستی بازم برام میل بزن

مدیرعامل کارخانه خرسازی کالیفرنیا دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:38 ق.ظ


فرهاد
آفرین پسرم
ولی دیوونه کردی ما رو تا گرفتی حرف من چیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد