چیزهای تکراری خسته ناکننده

مسافر از اتوبوس پیاده شد :
"چه آسمان تمیزی !"
و امتداد خیابان غربت او را برد .
غروب بود .
صدای هوش گیاهان به گوش می آمد .
مسافر آمده بود
و روی صندلی راحتی ، کنار چمن نشسته بود :
"دلم گرفته ، دلم عجیب گرفته است .
تمام راه به یک چیز فکر می کردم
و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد .
خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود .
چه دره های عجیبی !
و اسب ، یادت هست ،سپید بود و مثل واژه ی پاکی ، سکوت سبز چمن وار را چرا می کرد .
و بعد ، غربت رنگین قریه های سر راه .
و بعد تونل ها ،
دلم گرفته ،دلم عجیب گرفته است .
و هیچ چیز ،
نه این دقایق خوشبو ،که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش ،
نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست ،
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند .
و فکر کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد ."

 

 

بعدا پ.ن:فکر می کردم لازم نیست بنویسم ولی خب آدم گاهی اشتباه فکر می کنه .

شعر از سهراب سپهری

نظرات 11 + ارسال نظر
فرهاد شنبه 29 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:52 ق.ظ http://miracle.blogsky.com

اٍ چه بد تکراری بود جوکش؟!..آخه جوک مثبت کم خوب!!
حالا یکی دیگه میگم البته یک مقداری غیر مثبته!
حالا دیگه تقاضا دیدی چار‌ه‌ای نیست!
عزراییل میره سراغ قزوینیه بهش میگه وصیت کردی ؟!
میگه آره دولا شو زیر فرشه!
اگه بگی اینم تکراریه سرمو می‌زنم به دیوارا!
در مورد نوشتتم ..واقعا حیف که تو نویسنده نشی ..اگه یه روزی تو زندگیت نویسنده خوبی نشدی مطمئن باش فقط کوتاهی خودته نه هیچ کس دیگه..
بد نیست آدم بعضی وقتا خودشو بیشتر تحویل بگیره ..
نوشته‌هاتو واقعا دوس دارم..

تکراری بود
در مورد بقیه ی نظرت هم ممنون هر چند فکر کنم سوتفاهم شده

سلطان پنگوئن شنبه 29 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:10 ب.ظ http://silentsong.blogsky.com

سلام...

انتخاب خیلی خوبی بود...

سهراب... واقعا توپه...

خیلی با سلیقه‌ای... ایول...

بازم میام....

فعلا......

سلام
همیشه لطف داری
اسم شما رو که می بینم لبخند می زنم

فرهاد شنبه 29 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:46 ب.ظ

اه اصلا نخواستم ..
انسان دیگه پیش میاد ..انسان جایزالخطاس ..!
آخه من از سهراب چیزی نخوندم..
بعدشم حالا دلیل نمیشه ....اصلا هیچی ولش کن..موفق باشید سارا خانوم در هر حال..

سلام
چرا ناراحت می شی؟قصد بدی نداشتم.تقصیر من بود .جکتم خب تکراری بوووووووووووووووووود!

MAS یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:49 ب.ظ http://www.masgh.wordpress.com

واقعا سهراب تکرارش هم خسته نا کننده است خصوصا اشعار دلگیزی هاش البته اعتراف میکنم که اینو نخونده بودم .ولی خوب شد که نوشتی و چه خوب نوشتی .

مس عزیز
پیشنهاد می دم بخونیش پس
"مسافر"
این یه ریزش بود

علی یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:53 ب.ظ http://www.childly.blogsky.com

اصولن ذکر منبع حتی اگه طرف خورشید باشه الزامیه!

«قشنگ چیست؟»

قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال
و عشق ، تنها عشق ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس.
و عشق ، تنها عشق ، مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد .
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن

m.R.H.j دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:44 ق.ظ http://arinoos.blogsky.com

سلام دوست عزیز
مطالب وبلاگت خیلی جالبه
خیلی لذت بردم
امیدوارم ما رو فراموش نکنی
فعلاً

مرسی .لطف فرمودین

من سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:23 ق.ظ http://man7.blogsky.com

زیبا بود .... یه باره یاد یکی از اشعار سپهری......
اتاق خلوت پاکی است
برای فکر چه ابعاد ساده ای دارد
دلم عجیب گرفته است
خیال خواب ندارم
.....
.....

خب اینم از همونه
یه تیکشه

سلطان پنگوئن سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:54 ب.ظ http://silentsong.blogsky.com

گفتی اسم منو میبینی لبخند میزنی پس من چند بار مینویسمش که بخندی!

سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن سلطان پنگوئن

همیشه بخندی...

من آپم...

فعلا.............

:)

منصوره پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:38 ب.ظ http://fasleno.blogsky.com

سلام سارا جان
خوبی؟
زیبا بود...البته شعرای سهراب یه جورایی ناگفته پیداست..ولی کار خیلی خوبی می کنی که میگی..

ممنون که به یادمی...
شاد باشی!

kiss

susa دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:08 ب.ظ

راستی امیدوارم که منو شناخته باشی

باران پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:51 ب.ظ http://www.kalafesardargom.persianblog.ir

خیلی قشنگ بود

حس خاصی داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد